بار سنگین، ماه پنهان، اسبِ لاغر نابلد ره خطا بود و علامت گنگ و رهبر نابلد ما توکل کرده بودیم این ولی کافی نبود نیل تر بود و عصا خشک و پیمبر نابلد از چه میخواهی بدانی؟ هیچ یک از ما نماند دشمن از هر سو نمایان، ما و لشکر نابلد از سرم پرسی؟ جز این در خاطرم چیزی نماند تیغ چرخان بود و گردن نازک و سر نابلد مشتهامان را گره کردیم اما ای دریغ مشتی از ما سستپیمان، مشت دیگر نابلد گاه غافل سر بریدیم از برادرهای خویش دید اندک بود و شب تاریک و خنجر نابلد نامهها بستیم, ...ادامه مطلب