درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت

ساخت وبلاگ
درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت در من غزلی درد کشید و سرِ زا رفت سجاده گشودم که بخوانم غزلم را سمتی که تویی عقربه قبله نما رفت در بین غزل نام تو را داد زدم ، داد آنگونه که تا آن سر این کوچه صدا رفت بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت این وقت شب این شاعر دیوانه کجا رفت !؟ من بودم و زاهد به دوراهی که رسیدیم من سمت شما آمدم او سمت خدا رفت با شانه شبی راهی زلفت شدم اما ... من گم شدم و شانه پی کشف طلا رفت در محفل شعر آمدم و رفتم و ... مـحـبـت مـنـجـمـد...
ما را در سایت مـحـبـت مـنـجـمـد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hybatani بازدید : 44 تاريخ : سه شنبه 29 آذر 1401 ساعت: 19:55